محل تبلیغات شما

از صفا شهر تا بوانات ما در دره ای پهن رکاب زدیم که طول دره شاید نزدیک به صد کیلومتر است. دره ای سبز. بسیار سبز. راستش انتظار دیدن این مقدار سبزی  و درخت  را اینجا نداشتم، خصوصا آنکه از پشت همین کوه آمده ایم و بیابان و برهوتش را دیده بودم. شهر های صفاشهر و بوانات هر دو به تازگی شهر شده اند. بواناتشاید از طولی ترین شهر های ایران باشد که به دلیل جغرافیایی خود که همان قرار گرفتن در دره باشد، اینگونه شهری طولی همچون کشور شیلی از لحاظ جغرافیایی شده اند.
نام بوانات و سوریان با هم گره خورده است. اول بار سوریان را در کشتی فرنگی و قهرمان اش شنیدم و تا اینکه در این برنامه رکابش زدیم. گویی که آشنا بودم.
برایم جالب بود، دلالت های کلامی، آن هم در نام خانوادگی فردی، قهرمانی، چگونگی مدال ذهنی برایم ایجاد کرده و ذهن آشنا شده بودم. نقش کلمه و ذهنیتی که ایجاد میکند، به نظرم بسیار پیچیده تر از آنچه فکر می‌کنیم هست.

نتیجه ای که گرفتم، در امر زبان، نوشتن و سخنوری کردن، تمام دقت خود کنم، 
در شیدان هستیم و امیر در کتابی از ایرج افشار خوانده بود که یک درخت چنار کهن به نام دوازده امام هست.
وارد روستا شدیم و در باغات کهن گردویش پُرسان پرسان خود را به معبدی کهن با یک درخت چنار چهارصد پانصد ساله و درخت داغداغان کهن و یک ساختمان و گنبدی به نام زیارتگاه دوازده امام رسیدیم. عجیب بود، در بین این همه درخت گردو حضور این دو درخت. شاید، تک درخت بودند. در طول رکابان بودن در بین باغات، چنار و داغداغان دیگری ندیدم.
با خودم فکر میکنم این معبد، چه رازی در خود دارد؟ آیا توان کشف و رسیدن به رازش خواهد بود؟
مسیر را در باغات روستای شیدان بر میگردیم. با این که روستا این همه درخت گردو داشت، گویی حالش خوب نبود. یک فقر پنهانی در آن سوسو میزد و بسیاری از خانه هایش لاجون بودند.
و در انتهای برنامه ما به روستای بزم رسیدیم.
و وجودم، پر از حیرت شد. هفت چنار بسیار کهن و عظیم در محوطه دو امامزاده نزدیک به هم قرار داشت.
گویی پارک ژوراسیکی است که باستانی هایش نفس می‌کشند.
عمر چنارها را بیش از  هزار سال تخمین زده اند و بسیار قدیمی رُخ می نُمایاندند.
امامزاده حمزه بزم، کهن بود و گویی از زمان شاه عباس شکلی به خود گرفته بود و بی بی خاتون که منسوب به امام موسی کاظم است. در سمت دیگرش.
در دو سمت ضریح اش دو آینه بود و تزیینات نه چون پروانه ای ساخته شده از اسپند.
همین که نامش بی بی خاتون بود، احتمالاً اشاره به تاریخ بسیار کهن و آناهیتا می‌تواند باشد که در طول زمان به بی بی خاتون روزگار ما درآمده است.
این منطقه و کوه هایش نیز یک چکاد دارد که نامش بی بی خاتون است.
شب را در صفّه امامزاده در هوای نسبتا سردی خوابیدم که درب اصلی امامزاده است. با گشودن درب، چشمت به هیکل غول مانند، یکی از چنارها می افتد.

روز هشتم

@parrchenan

گزارش رکاب زنی از یزد تا شیراز شب نهم

گزارش رکاب زنی از یزد تا شیراز روز هشتم

گزارش رکاب زنی از یزد تا شیراز روز ششم و هفتم

بی ,درخت ,کهن ,یک ,امامزاده ,خاتون ,بی بی ,بی خاتون ,کهن و ,را در ,بود و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرز بانان توحیدی اسلام ناب محمدی(ص)